محل تبلیغات شما


حتا اگر قبول کنیم فلسفه وظیفه ای جز فلسفیدن ندارد،باز هم توانایی ساده کردن فهم به گردن فلسفه خواهد افتاد؛همان طور که ایجاد التذاذ از مفاهیم را هنر و در حد اعلایش شعر انجام می دهد(شعر به خاطر ابزار زبان برای ساخت تصویر و خیال،اندیشه،فرم،موسیقی،و یک کلیت هنری آن هم تنها با یک ابزار)؛ همان گونه که تکنولوژی و علم، فهم را به ابزار و اجرا در می آورد.
اما در دو قرن اخیر ،به یقین تنها تکنولوژی توانسته در مسیرش حرکت کند و دو دیگر را نیز به خودش نزدیک کند. فلسفه بسیار وابسته به تکنولوژی حرکت کرده است و با فردی سازی فهم که ناخواسته گونه گونی و گنگی می آفریند، به جای ساده سازی ،پیچیدگی و خلا ایجاد کرده است تا انسان معاصر با تغییر لحظه ای علم و فناوری دچار سردرگمی درک مفاهیم کلان همچون زندگی و مرگ و خوشبختی گردد. هنر نیز با بهره مندی از فناوری روز به عنوان ابزار؛ و فلسفه ای که در توضیح معلول های مساله دست به دامان پیشرفت های علمی شده است(ذاتن بد نیست اگر بحران و سردرگمی ایجاد نکند ،اگر قادر به توضیح باشد) از ایجاد التذاذ در خیلی از آثار تولیدی بی بهره شده است. هرچند وضعیت هنر نسبت به فلسفه بهتر است چرا که ذات هنر دنبال چرایی نیست بلکه ذاتن سوال است و خلق فرصت برای اندیشیدن؛اما مخاطبی که نگاهش به زندگی، شخصی شده است و هر روز مفاهیم در ذهنش رنگ عوض می کند با هنری که مولفش نمی داند در حال خلق چه چیزی است و چه رویکردی به جهان و مفاهیم بنیادی اش دارد چگونه باید برخورد کند ،آیا مفهوم التذاذ برایش آنی نخواهد بود؟! . مساله ی اصلی اما این نیست مساله اصلی چطوری هنر در این تغییرات آنی است، تغییر لحظه ای علم، فلسفه، و مفهوم لذت! هنر باید رویکردی پویا و ساختی پویا داشته باشد، نباید به فهم از قبل تعریف شده و ثابت ختم شود، و نیز نباید با بلاتکلیفی فهم مخاطب از تغییرات علمی همگام شود که این لذت را از بین خواهد برد. و اینها ما را وا می دارد برای تولید هنر معاصر، از ساده انگاری و راحت الحلقومی و هنر توضیحی؛ و نیز از پیچیدگی های بی محتوا و غیرقابل فهم به این امید و توجیه که وظیفه کشف و فهم منحصرن به عهده ی مخاطب است دوری کنیم.


۱۳۹۸/۳/۲۶
پ.ن:نکته های بیشتری هست که ممکنه به تناقض برسونه فکر کردن رو، فهم ما ناقص و مفاهیم اطرافمان گسترده است، اما چاره اندیشیدن و ترکیب و تجزیه هستش، تحلیل روابط حاصل از این اندیشه هستش. فهم با جسارت قبول نفهمیدن حاصل می شه، و نفهمیدن نیاز به قبول گستردگی و تنوع و تناقض بین اجزا و ارکان موجود در اطرافمون.

یادداشتی برای فکر کردن

148-وقتی"بازمانده ی روز"...

147-در آستانه ی سالمرگ فروغ فرخزاد

فهم ,هنر ,فلسفه ,مفاهیم ,ایجاد ,های ,است و ,شده است ,کرده است ,فهم به ,لحظه ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سوگند شکسته